In the name of love god
لب تو میوه ممنوع ولی لب هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس این جا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تودر این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعر ها
عاقبت با قلم شرم نوشتند نشد
پیشانیم رابوسه زد در خواب هندویی
شایدازان ساعت طلسمم کرده جادویی
شایداز ان پس بود که احساس می کردم
درسینه ام پرمی زند شبها پرستویی
شاید ازان پس بود که با حسرت از دستم
هر روز سیبی سرخ می افتاد درجویی
از کودکی دیوانه بودم مادرم میگفت
از شانه ام هرروز می چیده است شب بویی
نام تورا می کند روی میزها هروقت
در دست ان دیوانه می افتاد چاقویی
بیچاره اهویی که صید پنجه شیری است
بی چاره تر شیری که صید چشم اهویی
اکنون زتو با ناامیدی چشم می پوشم
اکنون زمن با بی وفایی دست می شویی
ایینه خیلی هم نباید راست گو باشد
من مایه رنج توهستم راست می گویی
تعداد بازديد : 388